فرمون میاد دنبال منو دوس دخترش میبرمون بیرون شهر توبیابون که چی
اوردمتون دریا میخوایم قاچاقی بریم ترکیه!تازه کلیم اصرارکردلخت شیم بپریم
تواب حالا من مرده بودم از خنده ولی دختره مردم سکته کرد فک کرد ما از اوناشیم
که اره!دیگه رفیقمو که داش لباساشو میکند بپره تو دریاباضرب گلوله متوقف کردم!
دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور×...برچسب : نویسنده : mansashamo بازدید : 77