جنون

مونا یه گپ زدمنم اد

کرده بود سریع لفت دادم اومد پیوی

ساشا چرارفتی؟

_پیام نده به من

مونا_تو با من مشکل داری چرا

سربقیه خالی میکنی؟

_خیلی خودتو دست بالامیگیری اصلا

درحدی هستی که من باهات مشکل داشته باشم؟

مونا باشوخی_درستت میکنم

_خودت خراب بودی درست شدی؟

مونا_خیلی بیشوری ساشامگه من چیکارت کردم که اینجوری میکنی

_پیام نده به من اعصاب ندارم یکی چیزی بت میگم

مونا_خیلی خب باشه ببخشید بیا گروه بچه ها دوست

دارن که توام باشی

_باشه اگه دوست دارن تولفت بده من میام

مونا_تو بیا بداخلاق من قول میدم باهات حرف نزنم خوبه

_باشه پس اون داداش عوضیتم اد کن بعدا نره توفامیل هرجا

نشست بگه من باتو ریختم رو هم

هنوز انقد دخترنیست نشده من بیام با تو

مونا_باشه ادش میکنم، هیچوقت فکر نمیکردم همبازی

بچگیام یه روزی انقد بیرحم بشه

توبایکی دیگه مشکل داری این حق من نیس

شاید خیلی بیشورو بی درک و حیوونو نفهم شدم..

قبول دارم...

ولی متنفرم اسمم کناره اسم این خواهروبرادر بیاد

متنفرم از این خانواده...

از لحن تحقیرامیزشون موقع ورشکستگی بابام 

یه دونه ای تووجوده من کاشته شد که به دست خودم درخت شد...

درختی که به جای خاک واب بهش کینه و عقده دادم 

که مبادا یادم بره چی به سره بابام اوردن....

و مبادا یادم بره اشکای مامانمو لب حوض خونه مامان بزرگ

وقتی پلیسا ریختن تو خونه دنبال بابام...

من اونموقه بچه بودم که میتازوندی حاجی...

خودت میدونی کی فهمیدی دورت تموم شده نه؟!

موقعی تو بیمارستان حتی ادم حسابت نکردم بهت نگا

کنمو اومدی جلوم دستتو دراز کردی باهام دست بدی...

موقه ای جلوم چشاتوبستی و دهنتو باز کردی که هر چی 

از دهنت درمیاد بگی و اگه نگرفته بودنم کشته بودمت...

دورت وقتی تموم شد که برا عقده پسرت اومدی در خونمون

گفتی تو نیای بقیه بچه هام نمیان عموجون!

و اونموقه ای به همه ثابت شدی که پسر ارازلت 

شیش ماه نتونست زنشونگه داره...مست کردرفت توخونه کتکش زد

ولی خوب رویی داریا..یادته به همه گفتی دختره زیرسرش

بلند شده بود؟!

اون پسره بیشرفت داره همه کارمیکنه منوخراب کنه 

نمیدونه حرفاشون به هیچ جام نیس

یه چیزی وحشتناک روی قلبم سنگینی میکنه..