اندر احوالات این روزها....

ساخت وبلاگ
خیلی وقته ننوشتم...

خیلی اتفاقا افتاده....از ضرر بزرگی که به بابامو اقا رضا رسید بگیرررررر تا

باردارشدن شهرزاد! 

بابام میگه یه هفته بعده به دنیا اومدنم ورشکست میکنه و حتی پول

شیرخشک نداشته برام...میگه همه فامیل فک میکردن زدم تو کار خلاف 

براهمین هیچکس کمکش نکرده تا اینکه دوباره خودشو میکشه بالا...

میگف اونموقه هاتازه به دنیا اومده بودیو دلم به هیشکی قرص نبود...

اما حالا پشتم به تو گرمه:)

خیلی خوبه بابات پشتش بهت گرم باشه اونجاس که میفمی از نظر اونم

مرد شدی:) باید پسر باشی تا بفهمی چی میگم...

تو این اوضا شهرزاد بعد 16 سال باردار شد زنگ زد مامانم کلی گریه کرد 

میگف نمیخوامش میندازمش تو این اوضا بچه میخواستیم چیکار 

رفتم بش گفتم بابا مگه همیشه نمیگفتی یه پسر میخوام شبیه توباشه؟

گف چرا گفتم خب پسر دار میشی یکی میشه مث من

گف تو این اوضا اخه گفتم ببین تو هر چی پول خواستی 

پس فردا که زنه من حامله شد باتو کلی ذوق  کرد حالام یه عالمه عکسای بچگیمو

برده که نگاش کنه بچش شبیه من شه:/ حالا انگار من خودم راضیم  که جا خودمم:/

بگذریم...تو این چن وقته دمار از روزگارم دراومده..

دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور×...
ما را در سایت دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور× دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansashamo بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 21:20