زندگی مث هندسه س:)

ساخت وبلاگ

داریم کم کم برمیگردیم به همون روال گذشته وهمون ادم گذشته 

طی چند روز خ فرق کردم و دوباره دارم میشم همونیکه

هیشکی به هیچ جاش نیس:| درهمون حد:|

خلاصه که گفتم ذکر کنم که فقط همراه روزای غمگینم نباشین:) 

واینکه داره خوش میگذره چن وقت دیگه بهترم میشه:) 

عصریه داشتم زیر ابرای اسمون قدم میزدم با دوسته گلم هندزفری جان

یکی از دوس دخترهای سابقم زنگ زد گف قراره یه خواستگار براش بیادو 

انقد خوبه که احتمال 100 درصد بابامامانش قبول میکنن ...

منم گفتم حالا اگه خواس بره تحقیق درموردت شماره منو بده بش میگم

وقتی با من بود که دختره خوبی بود حالاشو نمیدونم:|

کلی حرف زدیمو اذیتش کردم گفتم خوبه کچل باشه وفلان خیلی خندیدیم..

اخرش گف ینی دیگه حتی نمیتونم بهت فکرم بکنم؟!

گفتم نه دیگه زندگیتو خراب کنی به خاطر کسی که نیس خب با کسی که هس

زندگیتو بساز...

گوشیو که قط کردم به این فک کردم که این الان به فکره من بوده که به من زنگ 

زده من تو فکره صنمم،صنم تو فکره یکی دیگه،اون طرفم توفکره یکی دیگه!

حالا اینو ادااااآااااااااااامه بدی میرسی به دونفر که توفکره همدیگن!

حالا میرسیم به اینکه این دوروزه زندگی اصن ارزش اینو نداره ادم توفکر

یکی باشه و اینکه:چیزی که زیاده(یکی دیگه )!!!!

مث یکی از مسله های هندسه که میشینی برا خودت اثباتش میکنیه!

سره رام رفتم یه نمایشگا کتاب یه دخترپسرجلوم دست همدیگه رو گرفته بودن 

ولی من نگفتم کاش حالا صنم بود دستشو میگرفتم عوضش به اون اقایی

که رو ویلچر بود نگا کردم گفتم چقد خوبه که راه میرم:)

اصن اگه یادبگیریم قدر داشته هامونو بدونیم هیچوقت ناراحت نمیشیم:)

ساعت 1نصفه شبه برخلاف شبای دیگه خیلی ارومم...

حس میکنم ارامش دارم

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

+خدایابه خاطرتموم اون وقتایی که شعورشو نداشتم بفمم کمکم کردی شکرت

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

 

 

 

نوشته شده در یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 1:14 توسط ساشا|

دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور×...
ما را در سایت دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور× دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansashamo بازدید : 49 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 10:19