یکی دو ماه قبل کنکور یه بچه آ یه ربات فرستاد تو جی پی که میتونستی با یه ناشناس صبت کنی منم رفتم اسگلشون میکردم میفرستادم توجی پی بچه هار هار میخندیدن... توهمون ربات بامهدیه اشناشدم پرستاری میخوند شبانه ولی بازم میخواس کنکور بده ولی جالبترین قسمتش این بود که مامان باباش جدااز هم زندگی میکردن ولی به خاطر بچه هاشون طلاق نگرفته بودن... یه داداش کوچیکتر داشت که اصلا باهم رابطه خوبی نداشتن... یه جور,ناشناس ...ادامه مطلب